دستکش هایش !
به بهانه اکران فیلم طبقه حساس (هساث )
اگر میخواهید در آینده این فیلم را تماشاکنید ،
لطفا ادامه مطلب را نخوانید !
فکر میکنید تصویر شما در ذهن همسرتان چقدر پررنگ است؟
اگر زنی زیبا و فتان بخواهد به طرز وسوسه انگیزی به همسرتان نزدیک شود و همسرتان بخواهد برای فرار از دسیسه هایش ذهنش را با فکر کردن به شما مشغول کند ،
فکر میکنید در اولین لحظه چه تصویری از شما در ذهنش نقش خواهد بست ؟!
زنی خسته و عصبی ؟
مادر مهربان بچه هایش همراه با بوی قورمه سبزی ؟!
زنی با چهره ی آرام و خندان ؟
یا شاید هم قبل از این که یاد شما بیفتد یاد شوهر خواهرتان می کند که به خاطر جلب رضایت شما باید از همه نظر از او جلو بزند ؟
در فیلم طبقه حساس ، " فروغ " بانوی متاهلی است که فوت کرده است و تنها خاطرات دستکش های اشپزخانه اش را برای شوهرش به یادگار گذاشته است طوری که مرد در خواب هم همسرش را با دستکش هایش میبیند .
دستکش ها نمادی از زنانی است که در زندگی نقش خورشید آسمان را ایفا میکنند ، کسانی که بی قید وشرط مانند خورشید به زندگی گرما می بخشند و رکن اصلی زندگی هستند اما کسی برای دیدنشان به آسمان نگاه نمیکند ...
بعضی وقتها لازم است در کنار خورشید بودن ، یا بهتر بگویم روتین بودن متفاوت عمل کنیم تا در ذهن مخاطبمان پررنگ شویم .
ستاره ای در تاریکی شب ، هیچ راهی را روشن نمی کند اما در ذهن ماندگار میشود . اما تاریکی همیشگی هم روتین و حتی ناراحت کننده خواهد بود ...
حالا شما آقای خانه ! ، فکر میکنید در اولین یادآوری چه تصویری از خودتان ثبت کردید ؟
روزنامه ؟
کارت بانکی ؟
پدر با مسئولیت بچه ها ؟
امنیت ؟
ترس ؟
اصلا هستید ؟! ...
پی نوشت :
1-عکس ارتباطی با صحنه های فیلم ندارد و تزئینی است !
2- این مطلب برداشتی از بعضی از قسمت های کوتاه فیلم است . بعضی از کسانی که فیلم را دیده اند آن را مبتذل میدونند ولی من چنین عقیده ندارم .
طنزی تلخ ، قابل تفکر و دارای بعضی سکانس های زاید !
3- اولین پست 93 !
:)